«کمی قبل از خوشبختی» دومین، مهمترین و موفقترین رمان نویسندهی معاصر فرانسوی، انیس لودیگ، است. سطر به سطر این اثر که در سال ۲۰۱۳ برندهی جایزهی خانهی مطبوعات فرانسه شد، سرشار از احساسی ناب، طنزی لطیف و از همه مهمتردرسهایی برای زندگیست که نگاه خواننده به زندگی را برای همیشه تغییر میدهد. همانطور که روزنامهی معتبر فیگارو این رمان را توصیف کرده است، «کمی قبل از خوشبختی به کتابهای تصنعی که به زور سعی دارند افکار منفی خوانندگانشان را تغییر دهند، شباهتی ندارد. مطالعهی این رمان درست مثل زندگی کردن یک داستان واقعی است.»
«هیچ وقت تسلیم نشو. شاید آن زمان که تسلیم میشوی، دو ثانیه پیش از معجزه باشد...»
«ژولی از این دست موقعیتها را قبلا هم تجربه کرده بود. میتوانست مخالفت کند، خطر کند و کارش را از دست بدهد تا احترامش حفظ شود. اما کدام احترام؟ یک ساعتی میشد که از دستش داده بود. وقتی مسئلهی بقا مطرح باشد، انسان باید همهی آرمانهای بزرگی که از کودکی جمع کرده را در گنجهای کرده، سکوت کند، بگذارد که بقیه حرف بزنند و خودش تسلیم شود. او به شغلش نیاز داشت. واقعا به این کار نیاز داشت. شسون لعنتی هم این را میدانست. مدیر بیرحمی که حاضر بود برای یک اشتباه ده یورویی صندوقدارش را اخراج کند؛ چه برسد به پنجاه یورو! البته ژولی میدانست که وقتی پشتش به صندوق بوده چه کسی آن پنجاه یورو را دزدیده است. اما لو دادن همکار جلوهی بسیار بدی داشت. خیلی بد. این کار میتوانست درست مثل شپشی که محکم به سری با موهای بلوند چسبیده انگی را به او بچسباند. پس ترجیح داد از این کار صرف نظر کند.
"خانم لومر، من میتوانم همین لحظه شما را اخراج کنم. با این حال من موقعیت شما را درک میکنم و میدانم نمیتوانید پولی که کسر آوردهاید را پس بدهید. حواستان را جمع کنید. از شما میخواهم خودتان راهحلی پیدا کنید تا کسر صندوقتان را جبران کنید. متوجه منظورم که میشوید؟!"»
متن بالا قسمتی از کتاب کمی قبل از خوشبختی است که به قلم انیس لودیگ نوشته شده و توسط منصور رحیمزاده در 298 صفحه ترجمه شده و در انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.