کتاب هفت دهلیز مجموعه داستان امروز ایران

تولید کننده:
انتشارات افراز
پشتیبانی 24 ساعته
فرصت 7 روزه بازگشت کالا
تضمین کیفیت کالا
پرداخت امن از درگاه بانکی
  • درباره محصول
  • اطلاعات محصول
  • دیدگاه کاربران
  • پرسش و پاسخ
توضیح کلی

حتى آوایی که از کشیدن آرشه روی سیم‌های ویولن برمی خاست، طنینی به رنگ سیاه داشت. دیوارها تا سقف، و سقف سیاه بود. پرده ها از ماهوټ سیاه، مبل ها از چرم سیاه، قفسه ها و پوشه ی پرونده ها به رنگ سیاه بود. میز تحریر سیاه بود. تلفن های روی میز سیاه، قلم سیاه، و دوات هم که سیاه سیاه بود. همه چیز در آن اتاق سیاه، سیاه بود و وسط آن همه سیاهی، «حضرت بندگان اجل» در لباس آبی رنگ اجباری معاونت تشکیلات كل نظميهی مملکتی، در طبقه ی دوم ساختمان آجری ایوان دار مشرف به میدان توپخانه ایستاده بود و مشغول نواختن پیش درآمدی در ماهور بود. آرشه را چنان بر سیم‌ها می‌کشید که انگار ناخن بر جگر. دانه‌های اشک هم که از نوک مژه‌ها آویزان بود اگر از پلک‌ها فرود می‌آمد بر زمینی می‌ریخت که از سنگ مرمر سیاه پوشیده شده بود. عید قربان سال هزار و سیصد و دوازده خورشیدی بود و خورشید بی‌رمق و بی‌حوصله، مایل از سمت شرق آسمان دارالخلافه‌ی سرزمین دستبند قپانی به میدان توپخانه می‌تابید.

متن فوق قسمتی از کتاب هفت دهلیز است. این کتاب توسط جمشید ملک‌پور تالیف و در انتشارات افراز به چاپ رسیده‌است.

توضیحات بیشتر
اطلاعات محصول
توضیحات بیشتر
امتیاز و دیدگاه کاربران
اولین نفری باشید که پرسش جدید ثبت می کند

خریداران این محصول‌،محصولات زیر را هم خریده‌اند

جهت ثبت اطلاع رسانی، لازم است وارد حساب کاربری خود شوید.