«زنان تروا» نمایشنامهای از ژان پل سارتر(۱۹۸۰-۱۹۰۵)، نویسنده و فیلسوف فرانسوی است که بر اساس برداشتی از اثر تراژدیک اوریپید، ادیب دوران یونان باستان نوشته شده است. در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: «نمایش تراژیک که در شرایطی تصنعی و بههماناندزه خشن به روی صحنه آورده میشود، قبل از هر چیز، مراسمی است که هدفش بهطورقطع تأثیر نهادن بیننده است، نه برانگیختن او. وحشت در آن عظمت مییابد و سنگدلی شکوه. این دو نکته در مورد اشیل که برای جماعتی معتقد به افسانههای با عظمت و قدرت اسرارآمیز خدایان مینویسد، حقیقت دارد و در مورد اوریپید که نشانهای پایان دورۀ تراژیک و مرحلۀ برزخی فرم تازۀ نمایشی یعنی کمدی «معتدل» مناندر است، بیشتر به حقیقت نزدیک میباشد. زیرا در آن هنگام که اوریپید زنان تروا را مینویسد، اعتقادها به افسانههایی کموبیش مشکوک، تبدیل شدهاند. روح انتقادی مردمان آتن، اگر قدرت ندارد بتهای کهن را سرنگون کند، قادر است در برابر آنها زبان به اعتراض بگشاید. نمایش، ارزش مذهبی خود را حفظ کرده است، اما مردم بیشتر به نحوۀ بیان توجه دارند تا به آنچه گفته میشود و قطعههای درخشان مرسوم که بیننده بهعنوان فردِ خبره به ارزیابی آنها میپردازد، در نظرش معنایی دیگر مییابند. بهاینترتیب، تراژدی بهصورت گفتوگویی درمیآید که به کنایه از ابتذال سخن میراند. عبارتهایی که اوریپید بهکار میگیرد، بهظاهر همان عبارتهای متعلق به گذشتگان است، اما چون تماشاگر دیگر اعتقادی ندارد یا اعتقاد کمتری دارد، نحوۀ بیان او بهنوعی دیگر انعکاس مییابد و عبارتها معنایی دیگر پیدا میکنند.» در بریدهای از نمایشنامه میخوانیم: «پوزئیدون: من، «پوزئیدون» خدای دریا، رقاصههای سرزندۀ اعماق دریاها «نرهئید» های خود را ترک کردهام و آمدهام تا شعلهها و گلولههای سیاهی را که زمانی از این پیش «تروا» بود بنگرم. «فوابوس» و من سنگها برگرفته و با دستان خویش دیوارهای این شهر را در ایام بگذشته ساختهایم. من، ازآنپس هماره این شهر را دوست داشتهام.»