کتاب به ویرجینیا بیا

وقتی که آلبرت کازینز با بطری جین از راه رسید مهمانی تعمید از این رو به آن رو شد.فیکس وقتی در را باز می کرد داشت لبخند می زد و همان طور که در تلاش بود تا ربط او را به آنجا پیدا کند،لبخندش را روی لبش حفظ کرد.این شخص آلبرت کازینز از دفتر دادستانی منطقه بود که روی قطعه سیمانی ایوان او ایستاده بود.فیکس در نیم ساعت گذشته بیست بار در را باز کرده بود به روی همسایه ها و دوستان و افرادی از کلیسا و خواهر بورلی و همه برادر هایش و والدینشان و تقریبا کل کلانتری اما کازینز تنها موردی بود که اورا شگفت زده کرد.

کتاب فوق توسط آن پچت نوشته شده که برگردان آن توسط فرسیما قطبی صورت گرفته و به همت انتشارات نون به چاپ رسیده است.