من عاشق او بودم! بله، احساسم نسبت به این مرد چیزی کمتر از عشق نبود. بدون هیچ توهمی.عشق به بیتعارف بودن کلامش، دقت وسواسگونه، بیپیرایگی، و بیگانگی و سردیاش؛ عشق به نمود یافتن بیامان ذرههای خویشتن کودکانه و پرعطش و پرشورش که پنداری در برابر نسیم باد افشان میشد؛ عشق به آن لجبازی یکدندگی هنری و ظن و تردید نسبت به تمام چیزهای دیگر؛ و عشق به جذابیتی مدفون و نهفته که او به من اجازه داده بود فقط یک نظر آن را ببینم. بله، تنها چیزی که لونوف میبایست میگفت، این بود که حتی اسبی هم ندارد که با آن حرف بزند، و همین مرا تحت تاثیر قرار داد، این حرفش باعث شد که در درونم نسبت به او عشق دخترانه یک پسر نسبت به یک مرد پا بگیرد. مردی با فضیلت عالی و دستاوردی بزرگ که زندگی را درک میکند، و پسرک را هم میفهمد و تاییدش میکند.
نوشته بالا قسمتی از متن پشت جلد کتاب نویسنده پشت پرده نوشته فیلیپ راث که توسط سهیل سمی به فارسی روان ترجمه شده است و انتشارات نیماژ این اثر را در 184صفحه منتشر کرده است.