کتاب غرش شبح ترن هوایی مجموعه دفتر خاطرات هیولاها جلد 9

این کتاب اثری است از تروی کامینگز که توسط نیلوفر امن‌زاده و رامتین فرزاد به ترجمه رسیده است.  نشر پرتقال این کتاب را برای نوجوانان منتشر کرده است.

"صبح روز بعد، پدر الکساندر او را توی پارکینگ مدرسه پیاده کرد. دانش‌آموزان کنار یک اتوبوس صف کشیده بودند. ریپ و نیکی زودتر رسیده بودند و داشتند با دوتی حرف می‌زدند. نیکی گفت:« سلام قورباغه‌ی دماغو! همین الان داشتیم با دوتی راجع به ساختمان جدید مدرسه‌مان حرف می‌زدیم» دوتی گفت: «خیلی با کلاس است.» نیکی گفت: «شانس آوردی دوتی. قبلا مدرسه‌مان توی یک بیمارستان قدیمی بود.» الکساندر اضافه کرد: «خیلی خیلی شانس آوردی که روز اول مدرسه می‌روی اردو!» دوتی لبخند زد. ریپ گفت: «خیلی خیلی خیلی شانس آوردی... که اجازه داری با آن کوله پشتی عجیب و غریب سوار اتوبوس بشوی ... آی! "