کتاب صحنه تاریک است نور می آید

فروشندگان: فروشنده

پشتیبانی 24 ساعته
فرصت 7 روزه بازگشت کالا
تضمین کیفیت کالا
پرداخت امن از درگاه بانکی
  • درباره محصول
  • اطلاعات محصول
  • دیدگاه کاربران
  • پرسش و پاسخ
توضیح کلی

نوذر با عصبانیت به سمت پنجره می شتابد. پرده‌ها را می‌کشد. آریا نیز به او کمک می‌کند. همه در سکوت و اضطراب، مترصد آرام شدن اوضاع هستند. همایونی، از شیشه‌ای کوچک، قرصی بیرون آورده و می‌بلعد. قرص در گلویش می‌ماند. به سمت میز می‌آید. یک لیوان بر‌می‌دارد. اما تنگ آب را نمی‌یابد. ناچار، با عجله، باقیمانده فنجان قهوه را سر می‌کشد.به سرفه می‌افتد، بر روی مبل می‌نشیند. قرصی را که بلعیده است در دستمالش تف می‌کند. تجدد با تاسف سر تکان می‌دهد. به سمت پنجره می‌رود. صدای شلیک پدافند‌ها رفته رفته فرو می‌نشیند. نوذر، مقداری از قهوه‌اش را سر می‌کشد. به همان حالت اول، خبردار می‌ایستد. همایونی و تجدد نیز می‌ایستند. آریا، هنوز نزدیک پنجره ایستاده و از لای پرده، بیرون را نگاه می‌کند.

متن بالا قسمتی از کتاب محمدمهدی رسولی است که به همت انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.

توضیحات بیشتر
اطلاعات محصول
توضیحات بیشتر
امتیاز و دیدگاه کاربران
اولین نفری باشید که پرسش جدید ثبت می کند

خریداران این محصول‌،محصولات زیر را هم خریده‌اند

جهت ثبت اطلاع رسانی، لازم است وارد حساب کاربری خود شوید.