آگوست اینجوری به دنیا آمده. قیافهی خوبی ندارد، در واقع صورتش به طرز وحشتناکی زشت است. مشکل آگوست این است که پسری عادی است با قیافهی غیر عادی! او تا سیزده سالگی به مدرسه نرفته و حالا خانوادهاش تصمیم گرفتهاند او را به مدرسه بفرستند. آیا آگوست میتواند همکلاسیهایش را قانع کند با وجود قیافهی ناخوشایندش او را دوست داشته باشند؟
رمان شگفتی از موفقترین رمانهای سالهای اخیر ادبیات نوجوان است. این رمان در سال 2013 در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت و افتخارات بسیاری را برای نویسندهاش به ارمغان آورد؛ از جملهی این افتخارات میتوان به بهترین کتاب بوک لیست (2012)، بهترین کتاب کرکس رویو (2012)، بهترین کتاب پابلیشرز ویکلی (2012)، بهترین کتاب بارنز اند نوبل (2012)، بهترین کتاب از سوی سایت آمازون و مجلهی اسکول لایبری (2012)، برندهی جایزهی مارک تواین (2015)، برگزیدهی جایزهی کتاب سال ایران (1394) و برگزیدهی شورای کتاب کودک و برندهی نشان ماهی سیاه کوچولو (1394) اشاره کرد. پالاسیو، روزها طراح گرافیک است و شبها نویسنده. او با همسر و دو پسرش در نیویورک زندگی میکند. رمان شگفتی را به جرأت میتوان از کارهای شاخص او به حساب آورد.
"مامان هر وقت میخواست احساسم را در مورد چیزی بداند، میپرسید: «از یک تا ده، چند بهش میدی؟!» این عادت، بعد از جراحی آروارهام شروع شده بود، چون دهانم را با سیم بسته بودند و نمیتوانستم حرف بزنم. در آن جراحی تکهای از استخوان لگنم را در چانهام کار گذاشته بودند تا چانهام طبیعیتر به نظر بیاید. بنابراین تمام بدنم درد میکرد. هر وقت مامان پانسمانم را عوض میکرد، با انگشتهایم به او حالی میکردم چقدر درد دارم؛ یک، یعنی خیلی کم. ده، یعنی خیلی، خیلی، خیلی زیاد! بعد، وقتی دکتر سراغم میآمد، مامان به او میگفت که حال و روزم چطور است! مامان کمکم در فن انگشت خوانی استاد شده بود!"