کتاب شکار گرگ مجموعه کتاب کوچک جلد 18

بالاخره می‌رود و در را باز می‌کند و رخ به رخ می شود با لولو که قطره قطره آب از او می‌چکد. لولو تفنگ به دست، با چهره‌ای وحشت‌زده لحظاتی چند در آستانه‌ی در می‌ایستد و با چشمان نگران و مردد، که خداوند نصیب هیچ تنابنده‌ای نکند اطراف را می‌نگرد. زن با دیدن حالت غیرعادی شوهرش مثل برگ لرزانی در باد به تته‌پته می‌افتد. اما او هیچ جوابی نمی دهد. حتا یک «خفه»ی ناقابل هم نمی‌گوید. زیر لب غرغر می‌کند و با چشمانی بهت زده به هر گوشه سرک می‌کشد. چراغ روی میز است. تخت خواب خوب مرتب شده...

متن بالا قسمتی از کتاب جووانی ورگا است که برگردان آن توسط نسترن شیرازی صورت گرفته و به همت انتشارات نیلا به چاپ رسیده است.