کتاب رخصت مرشد مجموعه قصه های پهلوانی جلد 2

پهلوانان تبریز
پشتیبانی 24 ساعته
فرصت 7 روزه بازگشت کالا
تضمین کیفیت کالا
پرداخت امن از درگاه بانکی
  • درباره محصول
  • اطلاعات محصول
  • دیدگاه کاربران
  • پرسش و پاسخ
توضیح کلی

نوشته زیر قسمتی از متن کتاب رخصت کتاب رخصت مرشد مجموعه قصه های پهلوانی جلد 2 است.
پیرمرد نگران شده بود. نوعی آشفتگی و پریشانی را در رفتار آقا دیده بود که نگرانش می کرد. توی همین فکر و خیالات بود که خوابش برد. کسی در را می کوبید. چشم هایش را مالید. فکر کرد اشتباه می کند. بار دیگر که در را کوبیدند با احتیاط بلند شد. آقاکنار سجاده خوابیده بود. چنان خواب او را ربوده بود که فکر کرد شب را بیدار بوده. به حیاط رفت نزدیک اذان صبح بود. وارد دالان شد. باز هم در را کوبیدند. با آرامش گفت: - آمدم، آمدم، کمی صبر کن!
چوب دستی سر جایش، پشت در بود. چشم نیمه بیدارش که به آن افتاد، دلش قرص شد. فانوس را به میخ دیوار آویخت و کلون چوبی در را پس کشید. در نالهای کرد و باز شد. شبحی پشت در بود. فانوس را جلو برد. همان مرد درشت هیکلی بود که غروب به دیدنش رفته بود. مرد سلامی کرد و با عجله داخل شد.
کتاب رخصت مرشد مجموعه قصه های پهلوانی جلد 2 به قلم خسرو آقایاری نوشته شده و به همت انتشارات کتاب نیستان در 146 صفحه منتشر شده است.

توضیحات بیشتر
اطلاعات محصول
توضیحات بیشتر
امتیاز و دیدگاه کاربران
اولین نفری باشید که پرسش جدید ثبت می کند

خریداران این محصول‌،محصولات زیر را هم خریده‌اند

جهت ثبت اطلاع رسانی، لازم است وارد حساب کاربری خود شوید.