کتاب بی نام اعترافات

پشتیبانی 24 ساعته
فرصت 7 روزه بازگشت کالا
تضمین کیفیت کالا
پرداخت امن از درگاه بانکی
  • درباره محصول
  • اطلاعات محصول
  • دیدگاه کاربران
  • پرسش و پاسخ
توضیح کلی

ماجرا این است که پدرم هر چه یک‌عمر هتک خود را پاره کرد، مادرم هیچ‌وقت آرمان‌ها و نوشته‌هایش را به رسمیت نشناخت و تا آخر عمر او را همان آدم چشم‌سفیدی دید که سر ظهر، توی خلوتی کوچه، پشت دست یک دخترک معصوم ۱۴ ساله چشم و گوش بسته از همه‌جا بی‌خبر را نیشگون گرفته و از راه به درش آورده است. برای همین وقتی پدر ناغافل افتاد روی تخت مرده‌شور خانه، با نو، کلاه شاپو و کت‌شلوار پلوخوری آن مرحوم را برد فروخت به این دوره‌گردهای مفت‌خر و دست‌نوشته‌ها و خودنویس‌اش را آورد پرد کرد توی صورت فرزند خلف، یعنی من، و من یک‌دفعه صاحب ثروت بادآورده‌ای شدم برای نوشتن...

کتاب فوق نوشته داوود غفارزادگان بوده و توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.

توضیحات بیشتر
اطلاعات محصول
توضیحات بیشتر
امتیاز و دیدگاه کاربران
اولین نفری باشید که پرسش جدید ثبت می کند

خریداران این محصول‌،محصولات زیر را هم خریده‌اند

جهت ثبت اطلاع رسانی، لازم است وارد حساب کاربری خود شوید.