آلبر کامو (۱۹۶۰-۱۹۱۳)، نویسنده فرانسوی برنده جایزه نوبل ادبیات است. رمان «بیگانه» یکی از معروفترین آثار کامو است و به زبانهای بسیاری ترجمه شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «بعد از خرید به خانه برگشتم، ماری را دیدم که یکی از بیژامههای من را پوشیده بود و بانمک به نظر میآمد. او از من پرسید: «آیا تو مرا دوست داری؟» من رو به او کردم گفتم: «این چیزها را که نباید به زبان آورد»، اما در دلم خلاف آن را درست میدانستم. او کمی از پاسخ من ناراحت شد، بعد رفتیم و غذا درست کردیم و در هنگام آماده کردن غذا با هم حرف میزدیم و میخندیدیم آنگاه صدای زدوخوردی در اتاق ریموند نظرمان را جلب کرد. ابتدای صدای زنی به گوش رسید ولی بعد صدای ریموند بود که فریاد میزد: «حالا به تو نشان میدهم خیانت کردن یعنی چه؟» بعد فقط صداهای نعره زدن زن به گوش میرسید انگار همه ساختمان آرام بودند تا ببینند چه میشود! من و ماری از اتاق آمدیم بیرون، اما فقط صدای دادوفریاد میآمد، بعد ماری گفت: واقعاً منظره وحشتناکی است. از من خواست که پلیس را خبر کنم و من بیاعتنا به او گفتم: لازم نیست در این امور پلیس را دخالت دهیم! از سمت دیگر راهرو پاسبانی به همراه یکی دیگر از ساکنین به سمت منزل ریموند آمد، او محکم به در کوبید، اما جوابی داده نشد و بعد دوباره در را زدند، این بار صدای گریه زنی آمد و ریموند در را باز کرد. سیگار در کنار لبش داشت و قیافهای آرام به خود گرفت بود سپس زن را از اتاق پرت کرد بیرون. زن رو به پاسبان کرد و گفت: او مرا بسیار کتک زده من از او شکایت دارم. پلیس پرسید: نام شما چیست خانم؟ ریموند که میخواست بگوید.... پلیس رو به او بلند داد زد و گفت: «هر وقت خواستی با من صحبت کنی سیگارت را از بین لبهایت بردار و کمی مؤدب باش!»