کتاب آرزوی یک چوپان

چوپان ناگهان یکه خورد؛ پرنده خوشبختی! و با خودش گفت: همان چیزی که آرزویش را داشتم... او آرام و آهسته به طرف درخت رفت تا پرنده را بگیرد. اما وقتی دست‌هایش را به سمت پرنده دراز کرد، ناگهان به هوا برخاست و به سرعت در میان شاخه‌های صنوبر گم شد... پرنده زیبا اکنون در ساحل دریا نشسته بود. وقتی چوپان به ساحل دریا رسید، باز پرنده زیبا به هوا برخاست و به سمت خورشید در حال غروب پرواز کرد.

کتاب فوق را ماکس باکیکر نگارش کرده که برگردان آن به فارسی توسط سید مهدی شجاعی صورت گرفته و به همت انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.