کتاب من روایت

مجموعه داستان‌های کوتاه
امتیاز 1 نفر
5.0 از 5

فروشندگان: فروشنده

پشتیبانی 24 ساعته
فرصت 7 روزه بازگشت کالا
تضمین کیفیت کالا
پرداخت امن از درگاه بانکی
  • درباره محصول
  • اطلاعات محصول
  • دیدگاه کاربران
  • پرسش و پاسخ
توضیح کلی

"همان‌جا بود. همان‌جایی که اشاره کرد. روی آن تخته‌سنگ بزرگ صاف. حسی مرا می‌کشید. آن‌قدر رفتم که می‌توانستم آخرین سرباز را ببینم. کف سنگ را بوسیدم و ایستادم. با دستور فرمانده دست به کار شدم. نشستم و بند پوتین را باز کردم، وجودت را حس می‌کردم، آنجا بودی. پوتین را درآوردم و بعد شروع به باز کردن دکمه‌های فرنچ کردم، من مست از دیدارت بودم. سربازان همه می‌خندیدند. فرمانده راه می‌رفت و دست‌های ورزیده‌اش را تکان می‌داد و سخنرانی می‌کرد. من با آغوش باز، آمدنت را تماشا می‌کردم. چشم‌های روشنت را خوب یادم هست. آرام و نرم آمدی و پیش پایم دو زانو نشستی. سر را بالا گرفتی و گفتی رقصیدن بلدی؟ خندیدم. دست‌هایم را باز کردم و چشم‌هایم را بستم و فریاد زدم، بزن. چه خوب دف می‌زدی. آرام شروع کردی. تو می‌زدی و من می‌چرخیدم. چه حال خوشی. خواندم و چرخیدم، چرخیدم، چرخیدم و...!"

کتاب پیش رو مجموعه داستان‌های کوتاه (18 داستان)، آمیخته از واقعیت و تخیل است که توسط کامبیز آریان‌زاد نوشته شده و انتشارات نخبگان آن را در 64 صفحه و در قطع وزیری منتشر کرده استآریان‌زاد وجه تسمیه این کتاب را در پاراگرافی از داستانی با همین عنوان چنین بیان می‌کند:

 "حالا که فکرش را می‌کنم این بی‌طعمی را خیلی جاها حس کرده بودم، حتی توی دوران کودکی. پسربچه‌ی خیال‌بافی بودم. فکر می‌کردم توی زندگیم فقط بازیگرم. انگار در گوشه‌ای از دنیا کسی داشت داستانی روایت می‌کرد و من پانتومیم‌وار ادایِ زندگی آن نقش را درمی‌آوردم. بی‌حس، بدون درک. انگار که پا جای پای یک سوم‌شخص گذاشته باشم. شاید حالا اوضاع فرق کند. شاید بعد از این مرگ وارد زندگی جدیدی شوم و نقش خودم را بازی کنم. بشوم اول‌شخص «من روایت» و روایتی از خودِ خودم."

توضیحات بیشتر
اطلاعات محصول
توضیحات بیشتر
امتیاز و دیدگاه کاربران
اولین نفری باشید که پرسش جدید ثبت می کند

خریداران این محصول‌،محصولات زیر را هم خریده‌اند

جهت ثبت اطلاع رسانی، لازم است وارد حساب کاربری خود شوید.