کتاب شهر آشوب

پایین‌تر از محل کنونی میدان شاهپور تهران، در نقطه‌ای که امروز از یک قسمتش، خیابان عبور می‌کند و در قسمت دیگرش چندین دکان بزرگ و خانه کوچک ساخته‌شده است. شصت سال پیش‌ازاین یک باغ بزرگ بود که از طرف غرب با یک کوچه دراز باریک به خیابان کم‌عرضی منتهی می‌شد و از طرف شرق با درخت‌های کهن کاخ و چنار بر سر ساختمان‌ها و باغچه‌های وزیر نظامی سایه می‌انداخت. حاج مصیب، پسر میرزا لطفعلی آقای صراف ارومیه‌ای، وقتی‌که خیلی جوان بود، سه سال پس از مرگ پدرش، به فکر ایجاد این باغ افتاد. او خود در آن حدود یک باغچه هزار و سیصد ذرعی داشت. پس‌ازآنکه زنش گوهر تاج خانم زائید و یک دختر خیلی خوشگل مثل هلوی پوست‌کنده آورد حاج مصیب دو دستگاه از خانه‌های مجاور باغچه‌اش را خرید، بعد به فکر توسعه مستغلاتش در این محل افتاد، و رفته‌رفته باقیمت‌های متزاید خانه‌ها و باغ‌ها و خرابه‌های اطراف را خرید و سرهم انداخت، بعد هم یک اصطبل بسیار بزرگ را خریداری کرد و خیالش راحت شد زیرا که ...

این کتاب به قلم محمد علی حبیب نوشته و توسط انتشارات دنیای کتاب به چاپ رسیده است.