کتاب معصوم مرده

فروشندگان: فروشنده

پشتیبانی 24 ساعته
فرصت 7 روزه بازگشت کالا
تضمین کیفیت کالا
پرداخت امن از درگاه بانکی
  • درباره محصول
  • اطلاعات محصول
  • دیدگاه کاربران
  • پرسش و پاسخ
توضیح کلی

صحنه با خانه‌ای دوطبقه و قدیمی در محله منیریه تهران آغاز می‌شود. 
[یک عصر تقریباً سرد زمستانی. تلویزیون در تاریک‌روشنایِ هالِ بزرگ خانه روشن است. مستند حیاتِ وحش پخش می‌شود. موشی صحرایی در میان سنگ‌ها و دشت در حال گریز از چنگ پرنده‌ای شکاری است. راحله خیره به صفحهٔ تلویزیون است. فرار موش برایش بسیار مهم شده. موش به زیر سنگی شیرجه می‌زند و می‌گریزد. خوشحال تلویزیون را خاموش می‌کند و می‌رود به سمت اتاقش. کمی می‌گذرد. ناگهان درِ هال دهان باز می‌کند. منیر با عجله وارد می‌شود. نفس‌نفس می‌زند. پشت در هال خانه می‌نشیند. صدای ضربه‌های در زدن کسی از حیاط به گوش می‌رسد. منیر نخی سیگار از کیف دستی‌اش در می‌آورد، آتش می‌زند و می‌کشد. راحله از راهرو وارد هال می‌شود. لباسش مناسب نیست. وحشت‌زده ایستاده به منیر خیره شده.]
راحله: منیر؟!
منیر: ولش کن اون عوضیو. [همان‌طور که به سیگارش پک می‌زند.]
راحله: کیه؟ چی شده؟
منیر: گیر نده خوشگله، این چه سر و وضعیه واسه خودت ساختی؟ ماهان کدوم قبرستونیه؟
راحله: اومد و زودی رفت.
منیر: نگفت کی می‌آد؟ قرار بود بره اداره آب و فاضلاب، سرِخَر! [پک می‌زند.]
[منیر از روی زمین بلند می‌شود و روی مبل می‌نشیند.]
راحله: فکر کنم رفت سروقتِ جوجوش.
منیر: خاک برسرِمن کنن با این نره خر بزرگ کردنم.

توضیحات بیشتر
اطلاعات محصول
توضیحات بیشتر
امتیاز و دیدگاه کاربران
اولین نفری باشید که پرسش جدید ثبت می کند

خریداران این محصول‌،محصولات زیر را هم خریده‌اند

جهت ثبت اطلاع رسانی، لازم است وارد حساب کاربری خود شوید.