"شاید بتوان گفت که در طول قرن بیستم فمینیسم یکی از جنجال برانگیزترین جنبشهای اجتماعی و فکری در سطح جهان بوده است. بسیاری از دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی و حقوقی در وضعیت زنان در جوامع مختلف را میتوان در وهلهی نخست ناشی از این جنبش دانست. حضور زنان در عرصهی عمومی به صور مختلف از جمله استغال در حوزهی اقتصادی و ردههای مختلف مناصب دولتی، حق رای، عضویت در پارلمانها، کابینه دولت و قوهی قضاییه، بهرهمند شدن از حقوق مدنی و غیره از جمله این تغییرات است."
میتوان ظهور هویت جمعی زنان و متعاقب آن شکلگیری فمینیسم را در غرب، محصول تعارضات ناشی از کارکرد نظام اقتصادی سرمایهداری، گفتار تجدد و دولت لیبرال دانست. تحولات فمینیسم در طول زمان، حاکی از آن است که نمیتوان آن را پدیدهای واحد، يکپارچه و ثابت انگاشت، تعاملات میان جنبش زنان و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و گفتارها و جنبشهای مختلف از یکسو و پویایهای درونی جنبش از سوی دیگر به امواج سهگانهی فمینیسم شکل دادهاند. فمینیسم در دورهای عملا به جنبش حق رأی زنان محدود شد، در مرحلهای در راه تغییر کموبیش بنیادی روابط موجود جنسیتی عمل میکرد و سپس به سمت تولید نظريهی اجتماعی سوق پیدا کرد. اکنون نیز با به رسمیت شناختن تفاوتهای میان زنان، به شكل جنبشهای کوچک، محلی و خاص و تکثر در نظریهپردازی فمینیستی نمود پیدا میکند و بخشی از آن نیز عملا در جریان اصلی اجتماعی سیاسی جوامع غربی جذب شده است. این کتاب در 583 صفحه توسط نشر و پژوهش شیرازه منتشر شده است.