کتاب ارتاس ظهور لیچ کینگ مجموعه وارکرفت

تاریکی عظیمی جهان را فرا خواهد گرفت، تاریکی شومی که امواج آن به راه افتاده و جهان را در خواهد نوردید. سپاهی شوم در راه است! شیاطینی عظیم و باستانی در پس این امواج تاریک‌اند که تنها نامشان لرزه بر اندام قهرمانان جهان خواهد انداخت. آن‌ها چیزی جز نابودی حیات نمی‌خواهند و دنیای بزرگ‌تر از آزراث را نابود کرده‌اند، اما در آخر سرنوشت جهان در دست یک انسان قرار خواهد گرفت. کسی که سرنوشتش با روشنایی و تاریکی در آمیخته و در آخر اوست که سرنوشتش را برخواهد گزید... آرتاس! این کتاب توسط کریستی گلدن گردآوری شده و به همت افشین اردشیر ترجمه و انتشارات ویدا آن را به چاپ رسانده است. 

"بلاکمور خندید و با کنار رفتن ریش بزی‌اش دندان‌های تمیز و مرتبش نمایان شد. «قرار نبود امروز مبارزه کند، اما به خاطر اعلی‌حضرت قوی‌ترین جنگجویان را پیدا می‌کنم تا در برابرش مبارزه کنند.» دو ساعت بعد بازدید ارتاس تموم شده بود و او در حال صرف غذای خوشمزه‌ای همراه با بلاکمور و مرد جوانی به‌نام لرد کارمین لانگستون بود که بلاکمور خود را قیم او معرفی کرده بود. ارتاس احساس کرد از لانگستون خوشش نیامده است."